جدول جو
جدول جو

معنی وقوف یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

وقوف یافتن(فُ دَ)
اطلاع یافتن. آگاه شدن: کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس، اگر بر حاجت تو وقوف یابد... (گلستان سعدی). و همان که بر فرمان وقوف یافت بی توقف عزیمت نمود. (ظفرنامۀ یزدی چ امیرکبیر ج 2 ص 367)
لغت نامه دهخدا
وقوف یافتن
اطلاع یافتن: (وهمان که بر فرمان توقف یافت بی توقف عزیمت نمود
تصویری از وقوف یافتن
تصویر وقوف یافتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ سِ تَ)
حادث شدن. اتفاق افتادن: ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت. (ظفرنامۀ یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368)
لغت نامه دهخدا
(فُ کَ / کِ دَ)
اطلاع داشتن: بر دقایق لغت سریانی و عبرانی وقوفی تمام داشت. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین).
- وقوف عددی، این ترکیب در کتاب انیس الطالبین آمده است ولی معنی آن روشن نیست: مردی از اهل اﷲ به ایشان رسید و وقوف عددی را به ایشان تلقین کرد. (انیس الطالبین ص 114). حضرت خواجه فرمودند وقوف عددی اول مرتبۀ علم لدنی است. (انیس الطالبین ص 114). خواجه عبدالخالق منتظر میبودند تا چندان که به حضرت شیخ رسیدند وقوف عددی را به ایشان تلقین کردند. (انیس الطالبین)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ دَ)
قوت گرفتن. نیرو گرفتن. توانا شدن: و پادشاهی قوت یافت. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وقوع یافتن
تصویر وقوع یافتن
رخ بستن پیش آمدن حادث شدن اتفاق افتادن: (ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجود یافتن
تصویر وجود یافتن
هستیدن هستی یافتن، وقوع یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقوف داشتن
تصویر وقوف داشتن
آگاهی یافتن پی بردن سر در آوردن اطلاع داشتن: (... و بر دقایق لغت سریانی و عبرانی وقوفی تمام داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقوف داشتن
تصویر وقوف داشتن
((~. تَ))
اطلاع داشتن
فرهنگ فارسی معین